English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7043 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
breaches U رخنه کردن در
penetrated U رخنه کردن
penetrates U رخنه کردن
infiltration U رخنه کردن
to drive a wedding into U رخنه کردن در
breached U رخنه کردن در
breach U رخنه کردن در
penetrate U رخنه کردن
penetration U رخنه کردن
to fret a passage U رخنه کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
poops U از عقب رخنه کردن
poop U از عقب رخنه کردن
crevasses U شکاف زدن رخنه کردن
transpired U فاش شدن رخنه کردن
transpire U فاش شدن رخنه کردن
crevasse U شکاف زدن رخنه کردن
transpires U فاش شدن رخنه کردن
transpiring U فاش شدن رخنه کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
gaps U رخنه
gap U رخنه
penetration U رخنه
influxes U رخنه
break through U رخنه
leaks U رخنه
chasms U رخنه
puncturing U رخنه
crack U رخنه
punctured U رخنه
cracks U رخنه
leaked U رخنه
puncture U رخنه
leak U رخنه
breached U رخنه
punctures U رخنه
influx U رخنه
chasm U رخنه
breach U رخنه
chinking U رخنه
chinks U رخنه
flaws U رخنه
leakages U رخنه
flaw U رخنه
breaches U رخنه
leakiness U رخنه
leakage U رخنه
chinked U رخنه
chink U رخنه
sta U بی رخنه بی منفذ
gapped U رخنه دار
staunch stanch U بی شائبه بی رخنه
leaky U رخنه دار
insinuation U رخنه یابی
penetrable U رخنه پذیر
penetration aids U وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
gap marker U علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
inlet U فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
inlets U فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
set on U پیش رفتن حمله کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
puttering U ور رفتن
meddles U ور رفتن
bleneh U پس رفتن
niggles U ور رفتن
to whisk away or off U رفتن
putters U ور رفتن
putter U ور رفتن
to foot it U رفتن
nim U کش رفتن
puttered U ور رفتن
hang around U ور رفتن
to go bang U در رفتن
glom on to U کش رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
departures U رفتن
to make ones getaway U در رفتن
crawls U رفتن
departure U رفتن
shrink U اب رفتن
shrinking U اب رفتن
shrinks U اب رفتن
pullback U پس رفتن
crawled U رفتن
niggled U ور رفتن
betake U رفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com